می دوید بوی اش
در باد بلندی که کشیده می شد
در پیراهن بلندش بادبادکی بود مردی که گفت
هر چه بادا بادی نیست که هوایی ام کنند
در به دری ام که به دری گشوده نمی شود انگشت اش
دچار سوپیشینه ام
و پیشانی ام آنقدر خط انداخته که پاک نشوم
پنجره به هر طرف که بچرخد
دیواری دارد این مرد
که هر که آمد سوار شد و پرید
رنگ اش پریده تر از طرحی است
که سالهای زنده باد و مرده باد
باد بر دیوارهای این شهر کشید
با هیچ قلمی اما
(امروز را می گویم)
کوک نمی شود انگشتانش
ضرب گرفته است و کم نمی شود- نمی شوم
به کوه می زنم سری را
که زیر سِرُم
تیر قاطی خون خورده است
و بالا آورده دستی را
که دیگری کوک می کرد
با آسمانی که کوتاه است
الف اش
سین اش
میم اش
و آن اش
چه کنم ای بلندترین بادبادک؟
آن مرد در باد آمد
در نگاه اش عمود بود افق
کشیده و بلند
قد و قدم هایش
کوتاه نمی آی ام تا بیارم ات
بیایی و بیابانم را باد کنی تا بپرم از دیوار
ای من نیامده در بویی و بادی که نه... می وزد؟
پس در نگاه یکی عمود بود افق ها؟
.......................................
تاراز ، دوست کچل من .خوش می گذرد؟
..
..
..
این شعر را دوباره می خوانم و حرف می زنیم.
سلام دوست من . ممنون که سر می زنی .جاهایی از شعرت را شفاف و خودی تر یافتم و جاهایی را دچار لکنت در اتخاذ بهترین شکل بیان . می خواهم بگویم که شعرت در آن جا موفق است که جنبه ی عینی پیدا می کند و زبانی خودانگیز خلق می کند اما در آن جا که تو میل می کنی به استفاده از مدل های زبانی زبانزد جریان شعرت را به تصنع در می ریزی و این حیف است . تخیل سرشار تو می تواند خود مبدع بهترین زبان برای اعلام تو باشد عزیز .
سلاااااااااااام. چقدر خوب. شعرتان آمده است انگار. اما این فونت درشت و این شعر ... انگاری اعتراض است. شعرهایت آدم را یاد حماسه می اندازد! همش منتظر رستم هستم انگار تا شاید از یک جای شعر سروکله اش پیدا شود.
معیار من برای سنجش شعر فقط لذت است. لذت بردم.
این جایش که گفته ای :: آسمان کوتاه است .. الف ... سین ... میم ... آن اش ... خیلی قشنگ بود.
برمی گردم.
شما کی برمی گردی دوستِ نابغۀ شاعر غیرقابل دسترس من؟
وقتی به گونه ها نگاه می کنیم دارد از شادابی لحظه های گذشته کم می شود مثل کم آوردن در چشمهایی که وقتی می رود می گوییم ... آه چه انسان ... چه انسان.... انسان بود و ما ندانسته از کوچه ی او می گذشتیم و نمی دانستیم که انسانی هم هست که از اجاق لحظه ها با او بگوییم
آه چه انسان
.
.
.
اگر بود چرا دیر به آن کوچه رسیدیم
آه انسان.
خوب بود . تقریبا خیلی خوب بود . به وبلاگ من « و باز هم ادبیات ...» س بزن.
زیبا بود لذت بردم به روزم با یک سپید
شما دعوتید دوست عزیز
روسریِ زن به جردن رسیده که با اتکلن ِ Remediosسر می برد
...باد بادک کودکی من دنبا له ای داشت که شاید انتهایش به خورشید می رسید...و دو گوشواره که حلقه حلقه بود!
باد بادک کودکی ام گاهی سراغ مرا می گرفت ...و من آرزو داشتم روی پشت بامی فرود آید که سایه شاخه های درخت کنار روی آن سایه انداخته باشد!
اما حالا می دانم که اگر باد بادک کودکی ی کسی سراغمان را بگیرد نمی توانیم مثل آنوقتها پشت فرزندان کوچه مان قایم شویم ...چون بزرگ شده ایم و پیدا می شویم!
نوشته تان مرا یاد آنروزها انداخت!
شاد باشید!
بالاخره این BABAEE ما اعتصاب کنار گذاشت و به روز شد.
خیلی خوب شد.اینجوری خیالمون راحته که حالش خوبه و خیلی هم سختش نیست.
آخه شنیدیم که یه پیا لر بیدی نیست که با این بادا بلرزه (منظور خدمت سربازیه)،ولی فکر کنم با یه بادبادک،باید حتما مراقب باد بود(آخه بعضی وقتا بدجوری بیرحمه) ...
تا بعد.
سلام عزیز . مرسی که میهمان کلمات سوخته ام بودی . شعرت را پسندیدم . البته با روایت مصرانه اش و نحو و لحن بعضی سطرها مشکل دارم اما در کل خوشم آمد . موفق باشی .
نمی گویم این شعر قشنگ نیست یا که فلان و بهمان . می گویم من از تاراز تازه تر و غریبه تر می طلبم. توقعم زیاد است ؟
..
..
..
..
..
..
اهل لاهیجانم ( کجا ؟ )
روزگارم خوش نیست ( هست ؟)
خرده نانی دارم ( گاهی )
سر سوزن ذوقی ( خاری ! )
قد و قدم هایش
کوتاه نمی آی ام تا بیارم ات
بیایی و بیابانم را باد کنی تا بپرم از دیوار
ای من نیامده در بویی و بادی که نه... می وزد؟
قصد خاصی نبود. مرضی هم. مگر سلام و علیک و لبخند. یادت کنم و همینا
امروز قبل از بیدار شدنم
آواز می خواندم
بعد از بیدار شدنم
آواز می خواندند
گریستنم نمی آمد
لبخند هم
برزخی در پهنای افق
مرا نگاه می کرد
من در آوازم ترا می خواندم
و چشم هایم نگاه ترا درو می کرد
کاش می امدی باز
کاش پنجره باز نگاه من
قاب حضور تو بود
...کجا می توان آن نوشت که انگشت های کودکی در بازی ماسه های کناره های دریا با حلزونی ملاقات کرد و ما از آن غا فل بودیم!
آی کودکی بادبادکم را کجا گذاشتی؟!
ضمن سلام متقابل در مورد کار شما با آقای خواجات هم عقیده ام .مداوم باشی عزیز
سلام
خسته نباشید
با یک کار تقریبن تازه به روزم
نظراتتون سازندس
موفق باشید
مراسم اولین سالگرد کوچ ابدی آخرین نغمه خوان مالکَنون "استاد بهمن علاءالدین(مسعود بختیاری)" در تاریخ جمعه ۱۱ آبان ۸۶ و از ساعت ۱ تا ۳ بعد از ظهر در امامزاده طاهر واقع در مهرشهر کرج و در ادامه،اولین جشنوارۀ موسیقی زاگرس(بزرگداشت یاد و خاطره بهمن علاءالدین) در قالب همین مراسم و از ساعت ۴ تا ۸ شب در سالن شهیدان نژادفلاح(مراسم چهلم در همین سالن برگزار شده بود) واقع
در محل شورای شهر کرج،روبروی جهانشهر،بین میدان سپاه و چهارراه طالقانی برگزار شود.
شکارچی،رحمانپور،سرلک و چندین خواننده،نوازنده و.... از مناطق مختلف استان لرستان،چندین هنرمند از لرهای کهگیلویه و ممسنی،ارژنگ و سارنگ سیفی زاده با موسیقی کردی و خوانندگان و نوازندگانی از بختیاری های گرمسیری و ییلاقی از جمله مدعوین مراسم خواهند بود.ضمنا موسیقیدانان و هنرمندانی که ساکن کرج هستند نظیر استاد ذوالفنون نیز جزء مدعوین هستند.
همچنین هنرمندان و یاران استاد علاءالدین که طی سالهای متمادی در کنار
وی بودند نیز به ایراد سخن خواهند پرداخت.در این مراسم برخی از مسئولین،فرهیخگان و شعرای بختیاری نیز حضور دارند.
الف و سین و میم ؟؟!!
دریا موج است کا کا...