کویر

یادداشتهای شبانه

کویر

یادداشتهای شبانه

خداحافظ

 ایستاده ام

در چتری که برایت گرفته ام

گرفته ای؟

به بارانی بندم که ترا گریه می کند

بادیست که ترا می برد

راهی

که مرا برمی گردد

مثل سنگی که به ساحت رود تجاوز می کند

ناگهان منم

آس وپاسی که اتفاقن

آسان از دست رفت

حالا سی ودو ساله ام

با سری درشت

و دستانی بریده