سیب شکست خورده
به چه رسیدی؟
پاییزی که پیاده ام کرد
گلوی سرخم از صدای سبزی جا مانده
مانده ای ام که راه تمامم نمی کند
پایی بردار
بردار بزن
بزن به زیر گریه های سقف
چهار دیواری اتو کشیده ای که آسمانت نیست
ببین سجلدی ام که سه صفحه فوت دارم ندارم؟
به سینه ی مرگی می زنم که از من گذشت
زیر درختی ام که حشیش بار می زند
بزن
دردم نمی کند
دندانی بود... چیز
کندم
افتادم از هر چه راه
چه جاذبه ای دارد این خاک
مثل دختری که پرت ات می کند
برمی داردت
می زندت به سیم آخر
دو ری می فا
دوری من و شما
شما؟
چراغ اول را روشن کردیم ما
آه از این افتادنت از هر چه راه ...!
.....................................
از در دیگر - شعری از کتاب بریم هواخوری - در سالمرگ پدر
..
..
..
گرگ و میش است
می نشینیم روی باران تاب می خوریم
( ای دل غافل ! )...
ماه زدگی / شعری از کتاب بریم هواخوری
..
..
..
- عجب بارشی !
کسی نمی داند این ابرها ازکجا زده اند بیرون
قرار نبوده روزنامه ها خیس
خیال سیل از جوب ها سر ریز
خط کشی ها خراب راه ها بند اداره ها تعطیل ...
- چه کیفی داره قایق سواری !
جشن اسپندگان خجسته باد
درود بر تو
خوشحال میشم سه یری هم به ما بزنی
تساوی سهم عینیت و ذهنیت و درهم بافتگی کلمات خوب است و هم مضمون هستی شنا سانه ی کار که سویه های اجتماعی هم در آن نمایان است اما چگونگی کار برد زبانی باید ازپیشینه ی خود-به گمانم-فاصله ی بیشتری بگیرد. معنا گریزی اگر از طریق ایما ژهای زبانی و با توجه به طبیعی بودن -گفت - صورت گیرد فکر می کنم حاصل زیبایی شنا سانه ی بیشتری دارد و هم تفاوت زیبایی شنا سانه ...ساخت شعر خوب است و منسجم .سلامت و مداوم باشید .
دوری من و شما؟ ها ؟
.........................
نام شاعر را اگر از پیشانی شعر برداریم ، چه می شود ؟ این صندلی در خور افتادن است ، نه نشستن! مثل زیستن که پیامدی دارد ، شاعری کردن هم ...
..
..
..
سرخ و سیاه ٍ من که می تواند سبز آبی زرد یا که رنگ دیگری باشد ... باشد ؟
"جوونای قلعه ی پیر" در اعتراض به دستگیری نسیم خسروی با دو مطلب از آقایان علی ربیعی وزیری و مهدی گنجوی به روز و منتظر هم صدایی شماست .
سلام دوست خوبم
بعد از خیلی وقت
با غزلی به روز هستم
...
حکایت همه ی آنچه با من است هنوز
...
منتظر خوندن نظرت میمانم
در پناه حق
...
سلام
به روزم با
_ ازادی * عدالت *زن
_ بودم یا نبودم
_ اولین جشنواره ی غزل پست مدرن
_13 دروغ سو رئال
*جایزه اسکار شعر ولایی *hollywood و جشنواره شعر پیشرو * مهدی موسوی بدبختی ست که ...* فدروس ساروی کنفرانس برای کوسه ها* و خیلی های دیگر
_ پست مدرنیسم
_ یک شعر تازه
نمی شود از خدا خواست
قاصدکی که روی برفها با رویای خودش حرف می زند
یخ دماسنج را آب کند
و بارانی از فانوس ببارد
به خیابانی که ده درجه زیر شب است؟
منتظرم ...
کار خوبی بود اما گمانم خوب شروع نشده بود اما درست دوسه پله پایین تر شعر اوج میگیرد بزن به زیر گریه های سقف...
کجایی آقا؟
به روزیم با خبر برگزاری کارگاه های جناب آقای دارابی
هیجان دارم
از خوابی که دیوار دارد بپرم یا نه
اینجا سراغ هر دیوار را که بگیری...
میگیری؟
تاراز عزیز اومدم که بگم ممنونم و به یادت هستم
نوروز باستانی بر فرزندان ایران زمین خجسته باد .
مهربان من . نوروز بر تونیز فرخنده باد .
پس از سلام...
نوروز را متقابل شادباش می گویم و دل و قلم تان را آباد و آباد تر آرزو می کنم در سال نو .
درود به شما
متشکرم از مهر شما
در آستانه نوروز بروزم.
نوروز بر شما شاد باد.
بدرود.
سلام دوست بزرگ من سال نو مبارک امیدوارم آرزوهایت در سال ۱۳۸۷ تحقق یابد و سال خوشی داشته باشی
در ابتدای سال نو .... عید شما مبارک . سال شاد و پیروزی داشته باشی [گل] اثر نو به سال شد
با همین دیدگان اشک آلود،
از همین روزن گشوده به دود،
به پرستو، به گل، به سبزه درود!
به شکوفه، به صبحدم، به نسیم،
به بهاری که میرسد از راه،
چند روز دگر به ساز و سرود.
ما که دلهایمان زمستان است،
ما که خورشیدمان نمیخندد،
ما که باغ و بهارمان پژمرد،
ما که پای امیدمان فرسود،
ما که در پیش چشممان رقصید،
این همه دود زیر چرخ کبود،
سر راه شکوفههای بهار
گریه سر می دهیم با دل شاد
گریه شوق، با تمام وجود!
سالها میرود که از این دشت
بوی گل یا پرندهای نگذشت
ماه، دیگر دریچهای نگشود
مهر، دیگر تبسمی ننمود.
اهرمن می گذشت و هر قدمش،
ضربهی هول و مرگ و وحشت بود!
بانگ مهمیزهای آتش ریز
رقص شمشیرهای خونآلود!
اژدها میگذشت و نعره زنان
خشم و قهر و عتاب میفرمود.
وز نفس های تند زهرآگین،
باد، همرنگ شعله بر میخاست،
دود بر روی دود می افزود.
هرگز از یاد دشتبان نرود
آنچه را اژدها فکند و ربود
اشک در چشم برگها نگذاشت
مرگ نیلوفران ساحل رود.
دشمنی، کرد با جهان پیوند
دوستی، گفت با زمین بدرود ...
شاید ای خستگان وحشت دشت!
شاید ای ماندگان ظلمت شب!
در بهاری که میرسد از راه،
گل خورشید آرزوهامان،
سر زد از لای ابرهای حسود.
شاید اکنون کبوتران امید،
بال در بال آمدند فرود ...
پیش پای سحر بیفشان گل
سر راه صبا بسوزان عود
به پرستو، به گل، به سبزه درود!
سال نو رو تبریک میگم بهتون آقای تاراز عزیز. ان شاء الله سلامت باشین و نیکبخت
سال خودت و جد و آباء ات مبارک!
ما تو را به یادیم
از در که می آیی
دلم پر می کشد
پر هایش را قیچی می کنم
سر جایش می گذارم
مبادا بی دل عاشق
سلامت کنم
درود از اولین تراوش سال نو .
وقتی کوچیک بودیم دلمون بزرگ بود ولی حالا که بزرگ شدیم بیشتر دلتنگیم ............کاش کوچیک می موندیم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شدیم و فریاد هم که می زنیم باز کسی حرفمون رو نمیفهمه