کویر

یادداشتهای شبانه

کویر

یادداشتهای شبانه

آتش!

 

 

سرانجام اعتراف کردم

و حالا  کنار دیواری ایستاده ام

که هر روز دیوارتر می شود

توی انتهای صد سال تنهایی

و کسانی که مرا خیلی دلسوزند

دارند تفنگشان را کوک می کنند

جلادهای مهربان همیشه آرام اند

وتفنگهای آماده باش، پر از آوازهایی نزدیک

متنی با شکوه قرائت می شود

شما به جرمی که خودتانید

خوشبختانه دارید پاکسازی می شوید نقطه

چقدر پاکی خوب است

"و من چقدر دلم می خواهد خوب باشم"

امروز روز شماست

آسمان وابرها ی خوب بالای سرتان

بادها بخاطر شما پارک کرده اند

زمین را نه

نمی توانم چشم بسته ببینم

 به شکل خودم می ایستم

زنده باد و مرده باد وهر چه باد، بادا باد شما

من فریاد می زنم

لطفن با تفنگ همراهی ام کنید

آتش!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
آشنا پنج‌شنبه 21 تیر 1386 ساعت 15:42

سلااااااااااااااااام . الان آقای ابراهیمی گفتش که مقیم شدین اینجا
مبارکا باشه آقا
شعراتون رو بخونیم حتمن می نظریم!
شعرتون توی نشانی قشنگ بود. لذت بردیم . مسرور شدیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد