یک به علاوه یک یکی شدیم
سه نقطه سر خط با تو آشنا شدم
بعد هم هوای تو هوایی ام کرد
توی این خط
نقطه ای جلودارمان نبود
ما مجبور شدیم دنیا را پیاده کنیم
آنقدر نشستیم چشم در چشم
که حالا جای چشمهایمان عوض شده
من چشمانت را می بندم
تا تو مرا گریه کنی
نگاه مادریم و لبخند پدرم را به ارث برده امبی آنکه انحصار وراثتی در کار باشد.ر.ش.هیچکی
نگاه مادریم
و لبخند پدرم را به ارث برده ام
بی آنکه انحصار وراثتی در کار باشد.
ر.ش.هیچکی